صانعانی خادم
تاریخ انتشار: ۱ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۲۹۰۸۱۴
پایگاه خبری جماران: اگر حرفه و مهارت برای صحیح و کامل انجام دادن هر فعلی را صناعت بدانیم، خدمت بدون اشتباه و خطا و در کمال امانت را می توان صناعت خدمت دانست و هرگاه فردی بتواند در طول قریب به چهل سال خدمت خود، هرگز مرتکب اشتباه و خطا نشده و از مخدوم خود هرگز تذکر و توبیخ دریافت نکرده و مورد عتاب قرار نگیرد بلکه مورد تمجید و تکریم او نیز واقع شود می توان او را از برترین و ماهرترین افراد در صنعت خدمت به مخدوم خود محسوب کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اخوان صانعی، حضرات آیات حاج شیخ حسن و حاج شیخ یوسف را می توان از شایسته ترین خادمان به حضرت امام و اهداف و آرمان های الهی ایشان دانست. حضرت امام علی رغم حضور با سابقه در شهر قم و آشنایی با افراد مختلف از همه طبقات اعم از عالِم و عامی و حضور یافتن هزاران شاگرد در پای درسشان در طی نیم قرن تدریس علوم در رشته های گوناگون علوم اسلامی که این فرصت را به ایشان می داد تا بهترین خادمان و امین ترین آنها برای همکاری نزدیک انتخاب کند، این دو برادر فقیر و مستضعف که ظاهرا هیچ آشنایی قبلی با آن ها نداشته و خصوصیت دیگری جز سلامت و صداقت و فراست نداشتند را انتخاب می کنند.
مرحوم حاج شیخ حسن که امروز به جوار رحمت الهی پرکشید، از اوایل سالها ی دهه 30 یعنی ابتدای دوره جوانی در خدمت امام قرار گرفته و قریب چهل سال با کمال امانت و صداقت در تمامی مراحل زندگی ایشان همراه با امام بود. حضرت امام در یادداشتی که در آخرین سال عمر شریف خود خطاب به این بزرگوار نوشته اند بالاترین توصیفات را از وی کرده و بیشترین ایمان و اطمینان خود را نسبت به ایشان ابراز می دارند که درمورد هیچکس بکار نبرده اند. امام خمینی در این یادداشت می فرمایند:
نمی دانم از کجای آشنایی ام با تو بنویسم. تو یکی از قدیمی ترین افرادی هستی که در کنار من بوده ای. هنوز سبزه ای بر رخسار نداشتی که صمیمی ات یافتم. سالها قبل از شروع مبارزات پانزدهم خرداد.
تو سرباز گمنام این انقلابی، و خودت می دانی که هیچ چیز بهتر از گمنامی نیست. تو فردی هستی که از گذشته های دور خاطرات تلخ و شیرین مبارزات را با خود دارد. زیرکی و کم حرف، دانایی و محتاط. در گرداب مبارزات همیشه دلسوخته بوده ای. کینه ات را نسبت به شاه در کمتر کسی دیده بودم. در بحرانها و فشارها هیچ گاه نسبت به من تردید نداشتی، گرچه گاهی خسته می شدی و افسرده.
در کوران فشار دستگاه شاه، تو که مسئول ادارۀ شهریۀ طلاب بودی، وقتی در محاصره دشمن قرار می گرفتی برای اینکه هیچ گونه اطلاعی به دشمن ندهی کم نبود مواقعی که قبوض رسید پولهای اخیار را ـ در پانزده سال مبارزه ـ چون غذایی گوارا می خوردی. پاداشت عندالله نیز گوارایت باد. استعدادت، لطافت روحت، صداقتت چیزی نیست که فراموشم شود. تندخویی و عاقل. از خدا می خواهم عقلت را به تندخویی ات پیروز کند من کاملاً به تو اطمینان دارم. لذا وکیل من می باشی در تمامی زمینه های شرعی. (صحیفه امام ،ج،21،ص271)
برادر کوچکتر وی مرحوم آیه الله العظمی حاج شیخ یوسف صانعی نیز از معدود شاگردان حضرت امام بود که ایشان از علم و فهم درسی او تعریف و تمجید کرده و علی رغم داشتن شجاعت علمی و بیان نظریات جدید چه در دوران تحصیل و چه در دوران مسئولیت هرگز از سوی ایشان مورد عتاب قرار نگرفته و در هر دو زمان پذیرش تصدی مسئولیت مهم دادستانی کل کشور و زمان واگذاری آن مورد تمجید و تعریف ایشان واقع شده است. امری که کمتر در مورد دیگران اتفاق افتاده است، حضرت امام در زمان واگذاری مسئولیت دادستانی کل کشور خطاب به اعضای شورای عالی قضایی می فرمایند:
من آقای صانعی را مثل یک فرزند بزرگ کرده ام. این آقای صانعی وقتی که سالهای طولانی در مباحثاتی که ما داشتیم تشریف می آوردند ایشان، بالخصوص می آمدند با من صحبت می کردند و من حظ می بردم از معلومات ایشان. و ایشان یک نفر آدم برجسته ای در بین روحانیون است و یک مرد عالمی است و متوجه مسائل است(صحیفه امام،ج17،ص231)
و در هنگام پذیرش استعفای ایشان از سمت دادستانی کل کشور هم چنین می گویند:
آقای صانعی که مردی فاضل و عالم است و سالها او را از نزدیک میشناسم و او را عنصری فعال و خوب میدانم، تا به حال این سمت را داشتند که از زحمات ایشان تشکّر میکنم، منتها اخیراً خسته شدند و به خاطر همین خستگی مدتهاست که تصمیم داشتند کنار بروند و ما میخواستیم باشند (صحیفه امام،ج19، ص311)
آن مرحوم در طول دوران حیات سی ساله خود پس از رحلت حضرت امام، هرگز از اعتقاد و تعهد خود نسبت به حضرت امام پا پس نکشید و علی رغم جفا ها و بی مهری هایی که از سوی نظام و گروهی از طلاب و روحانیون نا آگاه دید، همواره ثابت و استوار در مسیر آرمان و اهداف امام و انقلاب ایستاد. خداوند متعال این دو برادر خادم را رحمت کند و در جوار انبیا و اولیا مأوایشان دهد.
فدایی گمنام امام آیت الله حاج شیخ حسن صانعی، یار وفادار و ثابت قدم حضرت امام خمینی روی در نقاب خاک کشید، کسی که به شهادت حضرت امام، تمام زندگی خود را وقف خدمت به امام و اهداف اسلامی و مردمی ایشان کرد. اخیرا نوه گرامی حضرت امام جناب آیت الله حاج شیخ مسیح بروجردی، سخنی از حضرت امام نقل کرد که تا کنون نشنیده بودم، با شنیدن خبر ارتحال آیت الله صانعی دریغم آمد آن را برای اطلاع دیگران بیان نکنم. ایشان می گفت: یکبار حضرت امام گفتند: دو نفر در این دنیا همه زندگی خود را وقف خدمت به من کرده اند که نمی دانم چگونه پاسخ خدمات آن ها را بدهم، یکی حاج شیخ حسن صانعی است و دیگری آقای محمدعلی انصاری.
از خداوند متعال مسئلت داریم، این عزیز خدوم را رحمت کند و در جنت لقای خود در کنار مقتدای خودش او را مأوی دهد و به جناب حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد علی انصاری نیز طول عمر همراه با توفیق خدمت هرچه بیشتر به اسلام و انقلاب و نشر و گسترش افکار و اندیشه های امام راحل عطا فرماید.
منبع: جماران
کلیدواژه: زلزله ترکیه و سوریه آیت الله یوسف صانعی امام خمینی آیت الله حسن صانعی زلزله ترکیه و سوریه حاج شیخ حسن حضرت امام
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۲۹۰۸۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نور محبوسی که خاموش نشد
هر چند تقویمها را ساختهاند تا به ما سال و ماه را یادآوری کنند تا زمان را از دست ندهیم اما این، همه فایده خطکشی سال و ماه نیست. گاه همین خط و نشانهها به ما کمک میکند سری به روایتهای بهجامانده از حوادث و اشخاص در تاریخ بزنیم. وقایع و اشخاصی که برای ما عبرتها و یادآوریهایی با خود دارند. در این میان میتوان مدعی شد تقویم شیعه برای ما بچه مسلمانها، سراسر ذکر و یادآوری است. به همین دلیل بر آن شدیم در مجموعه نوشتههایی، برخی از این یادآوریها و ذکرها را بیاوریم.
مناسبتهای ماه شوال را که مرور میکنی، در برخی روزها بیشتر از بقیه ممکن است مکث کنی. یکی از این روزها، سالروز دستگیری امام کاظم(ع) توسط هارون عباسی است. آنطور که شنیدهایم و میدانیم، آغاز امامت ایشان همزمان با دوران استقرار و ثبات خلافت عباسیان است. سلسلهای که دارای حکام مستبدی بود و به حکومتدارای همراه با خفقان و تهدید و بگیر و ببند، مشهور بودند. طبیعی است در چنین شرایطی، شخصیتی مانند امام موسی کاظم(ع) روز خوش نداشته باشد. بنا به روایتهای تاریخی، علت اصلی اسارت و زندانی کردن امام موسی کاظم(ع)، شهرت امام و دسترسی شیعیان به ایشان و توجه بیسابقه مردم به آن حضرت است. حضرت موسی بن جعفر(ع) در طول دوران امامتش بارها از طرف خلفای عباسی احضار و زندانی شد. در مورد مدت زندانی بودن امام(ع) گزارشهای مختلفی وجود دارد که میتوان گفت مدت آخرین اسارت منتهی به شهادت ایشان چهار تا پنج سال و مجموع اسارت ایشان در دوران زندگیشان، بین 10 تا 12سال است. اگرچه در بسیاری از موارد، امام(ع) در خانه برخی از افراد، محصور و تحت نظر بودند؛ اما در مواردی حکومت عباسی به شکنجه ایشان در زندانهایی مخوف و سیاهچالها میپرداختند که در زیارتنامه حضرت به این موضوع اشاره شده است. بر اساس گزارشی دیگر، هارون گاهی برای تفریح به پشتبامی میرفت که مشرف به زندان بود. روزی به ربیع گفت این پارچه چیست که هر روز آن را داخل زندان میبینم؟ ربیع گفت: پارچه نیست! موسی بن جعفر است که پس از فجر تا هنگام نماز ظهر به سجده میرود. هارون گفت: او از راهبان بنیهاشم است! ربیع از او پرسید: پس چرا در زندان بر وی سختگیری میکنی؟ هارون گفت: چارهای نیست!
نخستینبار امام در زمان خلافت مهدی عباسی از مدینه به بغداد تبعید شد که زمان دقیق آن ذکر نشده است. اما دومین بار به وسیله هارون در ۲۰شوال سال ۱۷۹ق در مدینه دستگیر و ۷ ذیالحجه در بصره در خانه عیسی بن جعفر زندانی شد. نفوذ معنوی امام کاظم(ع) در دستگاه حاکم بهحدی بود که کسانی مانند علی بن یقطین وزیر دولت عباسی، از دوستداران حضرت موسی بن جعفر(ع) بودند و به دستورات ایشان عمل میکردند. هارون سرانجام در سفری که در سال 179 به خانه خدا رفت، از عظمت معنوی امام و احترام خاصی که ایشان در بین مردم داشت بیش از پیش آگاه شد. او پس از بازگشت به مدینه و زیارت مرقد پیامبر(ص) تصمیم گرفت موسی بن جعفر(ع) را دستگیر و زندانی کند. به دستور هارون در زمان انتقال آن حضرت از مدینه به بصره، کجاوههایی در مسیر همراه با کجاوه امام حرکت کردند تا در طول مسیر از راههای مختلف مسیر خود را تغییر دهند و به این ترتیب مردم ندانند امام را به کجا و با کدام کجاوه بردند. این سیاست برای مأیوس کردن مردم و بیخبری از تبعیدگاه امام(ع) بود، سیاستهایی که نشاندهنده ترس حاکمان مستبد از نور و عظمت این امام بزرگوار بود؛ ترسی که به شهادت ایشان منجر شد. اما تاریخ گواه معتبری برای شکست استبداد و باقی ماندن نور است.
زهره هاشمی